پدیده طلاق داراى جوانبی به تعداد تمام جوانب و ابعاد جامعه انسانى است اگرچه طلاق آخرین راه کار برای یک زندگی درحال فروپاشی می باشد ولی درابتدا باید گفت، طلاق یک پدیده روانى است و یکی از مهمترین پدیده های حیات انسان تلقی می شود زیرا بر تعادل روانى نه تنها زن و همسر، بلکه فرزندان، دوستان، بستگان و نزدیکان آنها نیز اثر مى گذارد.
طلاق پدیده اى اقتصادى است؛ به این معنا که هم مى تواند خانواده را به عنوان واحد اقتصادى برپاى دارد و هم به عنوان یک عامل اقتصادى مانند درآمد خانواده وبه طور کلی فقر موجب از هم گسیختگی خانواده شود گذشته از این طلاق پدیده ای است که بر تمامی سطوح جامعه و همچنین بر میزان کمی و کیفی جمعیت تاثیر می گذارد.
از نظر کمی و تعدادی بدین گونه که طلاق، تنها واحد مشروع و واقعی تولید مثل یعنی خانواده را از هم می پاشد و از نظر کیفی به علت محروم ماندن خود شخص از یک طرف و فرزندان از طرف دیگراز محیط گرم و پراحساس خانواده نتوانند به صورت طبیعی رشد کرده و در جامعه زندگی کنند ودارای ابزارهای لازم برای تعامل با جامعه باشند.
بعد فرهنگی دیگر قسمت ازمسئله طلاق می باشد و همچنین بعد ارتباطی آن. جامعه ای که فاقد ارتباطات سالم، موثر و طبیعی باشد مطمئنا دچار چالش های زیادی خواهد شد و پیوندهای زناشویی نیز از این چالش ها بی تاثیر نخواهند ماند. بنابراین در نظر گرفتن طلاق به عنوان یک عامل، هم از دیدگاه فرد به عنوان انسان و فرزندانش مهم است و هم از دیدگاه جامعه، فرهنگ، اقتصاد و جمعیت قابل بررسی است.
طلاق به عنوان یک مسئله اجتماعی که دربرگیرنده انحلال قانونی ازدواج و جدایی زن و همسر می باشد، به لحاظ تاثیرات گسترده در روند رشد جمعیت و همچنین دگرگونی ساختار کانون گرم خانواده حائز اهمیت به سزایی می باشد. آمار طلاق در کشور روز به روز رو به افزایش است و این معضل بزرگ اجتماعى در هیچ زمانى مانند عصر حاضر، خطر انحلال و نابودی کانون خانواده و آثار سوء ناشى از آن را به دنبال نداشته است،
چرا که اگر جامعه اى بسوى افزایش طلاق پیش روی کند، حتماً در آستانه بحران قرار خواهد گرفت از این رو تحقیق و بررسی می تواند با کشف و تعمیق شناخت پدیده مورد بحث، زمینه شناخت علمى و گسترده آن را فراهم سازد و به ارتقاى فرهنگ جامعه در زمینه فرهنگ ازدواج و زناشویى وهمچنین براى تدوین برنامه هاى اجتماعى مناسب در جهت بهبود و سالم سازى کانون خانواده و جلوگیرى از پیامدها و آثار زیانبار طلاق یارى رساند.
طلاق در جامعه امروز به عنوان یکی از آسیب های اجتماعی مطرح می شود که ریشه در تغییر و تحولات گوناگون فرهنگی، اجتماعی، زیستی و … دارد که با پیچیده تر شدن زندگی امروزوتکنولوژی زودرس میزان آن نیز شدت یافته است. با این که طلاق در گذشته نزد مردم، به عنوان یک امر مذموم و قبیح بوده است، امروزه می بینیم که طلاق برای بعضی اشخاص، ابزار رایجی شده که به مدد آن، افراد خود را از وضعیت موجود رها می سازند، به طوری که نسل امروز ما نسبت به گذشته از پدیده طلاق، وحشت و استرسی به خود راه نمی دهد و این امر خیلی راحت در حال جا افتادن در جامعه است، اما طلاق غیر اصولی چیزی است مقابل پیوند انسانی و اجتماعی؛ یعنی مسبب ویرانی خانواده است و باید آخرین راه کار باشد.
از آنجاییکه اکثر افرادی که به جدایی روی می آورند فاقد دانش و آموزش مهارت های کافی برای زندگی هستند، تاکنون نتوانسته اند مسائل و مشکلات خود را بشناسند و مورد بررسی قرار دهند، مشکلاتی که در صورت شناخت و دارا بودن دانش کافی قابل حل می باشد و در حال حاضر برای آنها لاینحل است.
دلایل وعوامل عمده طلاق
- عدم تفاهم و توافق اخلاقی
- ناسازگاری زوجین و عدم سازش
- بد اخلاقی و بد رفتاری
- خشونت زوجین نسبت بهم
- تفاوت و تضاد در زندگی
- تفاوتهای فرهنگی
- سوء ظن
- اعتیاد
- بیکاری
- ازدواج دوم
- دخالت دیگران در زندگی
- اختلاف سن
- عدم علاقه زوجین بهم
- بیماریهای روحی و روانی و اختلالات جنسی
- ازدواج اجباری
- ناباروری
- سود جویی در ازدواج و اجرا گذشتن مهریه های سنگین
- فقر و تنگدستی
- خیانت
- فقدان ارتباط
- تکراری شدن و کم شدن یا نبود هیجان.
نداشتن مهارتهای زندگی و مشکلات فرهنگی به این معنی که وقتی یک زوج مهارت های لازم را نداشته باشند دچار مشکل می شوند. رشد ارتباطات اجتماعی، عدم کیفیت و همسان گزینی در انتخاب همسر به جهت عدم بلوغ فکری، عاطفی و اجتماعی باز از مولفه های جدی است همچنین پیشی گرفتن رشد اقتصادی بر ارزشهای انسانی و عقیدتی از عواملی هستند که در امر طلاق موثرند.
یکی دیگر از عوامل، بحران همسریابی و یا همسانگزینی یا به عبارتی ازدواج بهنگام و آگاهانه و دخالت اطرافیان را از دیگر مسائل مهم در امر طلاق می باشد و دخالت اطرافیان، اختلاف طبقاتی و اجتماعی ، تحمیلی بودن ازدواج، دسترسی آسان به طلاق، اینترنت و فضای مجازی،تعدد نقشهای زن در خانواده و اجتماع و وجود فرهنگ مردسالاری در خانواده از دلایل دیگر طلاق است.
عدم مسئولیت پذیری و تعهد همسر، عدم برآورده شدن انتظارات همدیگر، اختلالات روانی مثل عقده حقارت، برتری جویی، پرخاشگری، تنفر و بی علاقهگی، اختلالات شخصیت، اختلالات جنسی و پایین بودن آستانه تحمل یعنی اینکه زوجین مهارت حل مسئله را یاد نگرفته اند و بر سر مسایل کوچک بلاخره دچار مشکل می شوند و زوج های جوان ما به اولین چیزی که فکر می کنند، طلاق است یعنی به دنبال حل مسئله نیستند بلکه به دنبال فرار از مسئله اند.
برخی عواقب جبران ناپذیر طلاق
در رابطه با عواقب طلاق موارد قابل ذکر بهم خوردن و یا بهم زدن تعادل عاطفی و روانی افراد و جامعه، اضطراب، افسردگی، فحشا، انحرافات جنسی، بالا رفتن ریسک خودکشی، فرار از منزل، سرقت، اعتیاد، تکدی گری، ولگردی می باشد و فرزندان ناشی از طلاق ممکن است دچار پرخاشگری، افسردگی، بزهکاری، افت تحصیلی، فساد و فحشا، اعتیاد، اختلال شخصیتی یا رفتارهای ضد اجتماعی شوند، هچنین عدم احساس امنیت اجتماعی و قرار گرفتن زنان در مشاغل دور از شان از عواقب بعدی طلاق است و باید در نظر داشت یکی از مولفه های جدی سلامت روانی و اجتماعی و معنوی وجود یک خانواده سالم است.
با توجه به اینکه ابعاد روانشناختی زن با مرد متفاوت است و طرفین باید نسبت به این موضوعات آشنا باشند تا بتوانند یک زندگی سالم را داشته باشند توجه به نیازهای عاطفی مثل عشق و محبت، قدرشناسی، اعتماد و درک متقابل، عدم بدگویی پشت سر خانواده همسر، تشویق به صله ارحام و یادگیری مهارت های ارتباطی، کنترل مصرف گرایی و تجمل گرایی، و ایجاد یک جو به اصطلاح عاطفی و روانی مناسب در خانواده ها که باعث شود تنش ها در خانواده افت پیدا کند از عوامل مهمی است که باید به آن توجه شود.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.