افسردگی نوعی حالت روحی است که گاه در نتیجه نداشتن شغلی درخور توجه، در انسان به وجود می آید . هیچ انسانی از افسردگی و اضطراب مصون نیست. هر فردی در طول عمر خود بالاخره طعم ناگوار محرومیت، یأس، سرخوردگی و ماتم را می چشد. زنان خانه دار به دلیل آنکه بیشتر اوقات زندگی خود را در خانه به سر می برند و با انجام کارهای تکراری و روزمره به نوعی خستگی روحی می رسند، در زمره این افراد قرار می گیرند. این قیبل زنان همواره از دردهای جسمانی می نالند. در حالی که غالب خستگی های روزمره آنها ناشی از حالات فکری نظیر عصبانیت قدرناشناسی افراد و بیهودگی نسبت به زندگی است و در حقیقت خستگی که صرفاً جنبه جسمانی داشته باشد وجود ندارد. بیشتر حالات فوق را در زنانی می توان مشاهده کرد که به تازگی زندگی مشترک خود را شروع کرده اند و دارای فرزند نیستند و در واقع انتظارات بیشتری را نسبت به زنان دیگر از همسران جوان خود دارند. درحالی که در جامعه امروز ایران، مردان به دلیل وضعیت ناهنجار اقتصادی، اوقات بیشتری را در خارج از خانه صرف می کنند و برای دستیابی به یک زندگی ایده آل مجبورند که در روز دو یا سه شیفت کاری داشته باشند و این عدم حضور طولانی آنها در خانه بیشترین صدمه را متوجه همسران و در بعضی موارد متوجه فرزندان آنها می کند و همین احساس که توجهی نسبت به آنها نمی شود کم کم در آنها حالات روحی افسردگی ایجاد می کند. در این مطلب به بررسی مسئله ی افسردگی در زنان خانه دار می پردازیم.
امروزه افسردگی زنان و مادران را از دهه ۶۰ به «مشکلی که اسم ندارد» نامگذاری کرده اند. بسیاری از زنان میان خانواده خودشان ونهاد خانواده تفاوت می گذارند به این معنا که نهاد خانواده را مطلوب می دانند، حال آنکه اغلب احساس می کنند خانواده خودشان با انتظاراتی که از زندگی خانوادگی دارند، مطابقت نمی کنند. این خود دلیل از افسردگی است. دختران با این امید و آرزو و قطعا با این توهمات بزرگ می شوند که ازدواج کنند و جشن عروسی را به یادماندنی ترین شب زندگی خود بدانند، اما زندگی زناشویی به ندرت آن چیزی از آب درمیآید که انتظار داشته اند، حقیقت از رویا فاصله بسیار دارد. برای زنان متاهل احتمال ابتلا به بیماری های روانی بیش از زنان مجرد و بیش از مردان مجرد است. در حالی که برای مردان متاهل این احتمال بسیار کمتر است. زنان اغلب از سر ضرورت اقتصادی ازدواج می کنند، زیرا نمی توانند برای اداره زندگی خود پول کافی به دست بیاورند و بنابراین فقط از رهگذر ازدواج است که دسترسی به زندگی آبرومندانه برای ایشان امکان دارد. چرا که یاد گرفته اند. مرد را حلا ل مشکلا ت مالی و حمایتی خود بدانند و با این انگیزه، هنگامی که به زندگی وارد می شوند و با واقعیت و خستگی ها و درماندگی های مرد مواجه می شوند، به شدت آسیب می بینند.
چنین به نظر می رسد. زن مجرد به حمایت یک مرد احتیاج دارد و همین خود فشار دیگری برای ازدواج است. مردان با ازدواج به مزایایی اقتصادی و اجتماعی دست می یابند، از آنان پذیرایی و مراقبت می شود، از کارخانگی بدون مزد زنانشان برخوردار می شوند و غالبا در زمینه وظایف شغلی خود نیز کمک های بدون مزد دریافت می کنند. زنان با پذیرایی از همکاران و مشتریان شوهر خود، بدون مزد و با ایفای نقش یک کمک رسان به او یاری می دهند، در مواردی نیز برای آنکه مرد بتواند، وظایف کاری خود را انجام دهد وجود همسر و قطعا یا تقریبا ضروری است. از زنان خانه دار، انتظار می رود، زندگی اشان را حول مقتضیات شغلی شوهر خود سازمان دهند، یعنی مثلا آماده کردن غذا و فعالیت های دیگر باید با ساعات کار شریک زندگیشان تنظیم شود و خلا صه هرچه می کنند با نیازهای شوهر پیوند خورده باشد، این عدم آزادی از زن موجودی منفعل، خنثی و بی تحرک و بی خلا قیت می سازد. زن به ۵۰ سال نرسیده، دوبار دیسک کمرش را جراحی کرده بود، اکنون که با کمربند طبی می تواند بایستد و برای ظرفشویی روی صندلی می نشیند، می گوید: هنوز هم اگر خودم، تمام اتاقها را با دست جارو نکنم، خوابم نمی برد. باید حتی همه جا تمیز و مرتب باشد و شیشه ها برق بزند و دمپایی ها جفت باشد که بتوانم بخوابم. اما باز هم همیشه ناراحتم و خانه تمیز هم خوشحالم نمی کند فقط عصبی تر نمی شوم.
افسردگی اغلب ناشی از عمل نکردن و عدم فعالیت است. زنان افسرده، غالبا کاری انجام نمی دهند، نسبت به امور بیرونی بی اعتنا هستند، به چیزی علا قه نشان نمی دهند و خسته اند. دوست دارند تنها باشند، به زحمت خود را به این سو و آن سو می کشند، از تصمیم گیری عاجزند، احساس پوچی می کنند، خسته و کوفته و فاقد اراده هستند. افسردگی در میان زنان بیشتر از مردان شایع است. زنان معمولا ویژگی های شخصیتی، پیش گفته را درونی می کنند و در نتیجه مهارت های اجتماعی کمتری به دست میآورند. با رجوع به باورهای کلیشه ای موسوم، می توان این صفات را زنانگی افراطی به شمار آورد. اما همچنین می توان این ویژگی های شخصیتی را گوشه گیری انفعال سازشکاری و تردید افراطی نامید.

ممکن است در ظاهر زنی این خصوصیات را نداشته باشد ولی کار جاافتاده خانگی و تکرار بودن آن باعث می شود که زن هیچگاه خوشحال نباشد. فهیمه محسنی افزود: بسیاری از زنان به دلا یل مالی از رفتن به خارج از خانه خودداری می کنند، به ویژه اگر کودکی هم داشته باشند. گروهی از مردان افکار پارانوئیدی (سوظن) دارند، و اجازه خروج همسر از منزل جزو محالات است در این بین، زنانی که از بی اعتمادی و بی حمایتی همسر رنج می برند، نیز از این دسته هستند.
آنان اعتماد به نفس خود را از دست می دهند، کنترل و تسلطی بر زندگی ندارند، در برابر مشکلا ت به راحتی تسلیم می شوند و احساس بیگانگی و انفعال به آنان دست می دهد، گاهی حتی خانه داری را هم از یاد می برند و ساعتها گریه می کنند یک سوم از زنان تهران افسرده اند که روزبه روز به تعدادشان افزوده می شود. بدیهی است که فقط باورهای مربوط به نقش های مناسب برای زن و مرد نیست که مانع کنترل زنان بر منابع مالی می شود، بلکه واقعیت دیگری هم در این امر دخیل است و آن اینکه به ظاهر چه کسی پول را در می آورد و چه کسی کار نمی کند.
کارهای خانگی زنان را کارواقعی محسوب نمی کنند، چون، پولی به خانه نمیآورد و به زنان بابت آن دستمزدی پرداخت نمی شود، شوهران، در مقابل این کار، خرج زنان را می دهند به هرحال آنچه در زندگی زناشویی به مردان چنین اقتداری می بخشد کنترل آنان بر منابع مالی است و همین امر موجب می شود که زن حتی اگر از جانب شوهر آزار روحی یا جسمی ببیند یا در زندگی زناشویی خود احساس خوشبختی نکند ترک شوهر را دشوار بداند و تازه نوع کاری که زن در صورت ترک شوهر وباداشتن فرزند می تواند پیدا کند، خود مساله ای است که براین مشکل می افزاید.از این گذشته تحقیقات نشان می دهد که از نظر اشتراک در منابع دردرون خانواده تساوی برقرار نیست.
زنان طبعا نیازهای خود را پس از نیازهای شوهر و فرزندانشان قرار می دهند. وقتی وضع مالی خراب است زنان بدون خوراک و پوشاک و دیگر مایحتاج سر می کنند. زنان به ندرت نظیر مردان، پولی برای مصارف شخصی دارند و احساس می کنند، اگر خرجی خانه را صرف خود کنند، از حق فرزندانشان خورده اند. از باورسنتی، بهترین زن، زنی است که همیشه در مضیقه باشد و امور را از سخت ترین راه ممکن انجام دهد. پس دلیلی ندارد که زنان ما افسرده باشند و خانه داران افسرده ترین.

درمان افسردگی در زنان خانه دار
درمان افسردگی تنها در طی زمان و با تحمل صبر و بردباری میسر خواهد بود و تنها به دست خود شخص صورت می گیرد. در واقع شخص باید از درون با خود بجنگد و زمان فراغت خود را با مسائل دیگری همچون هنرهای دستی و مطالعه کتب راهنما که نقش ارزنده ای دارند، سرگرم کند. به راحتی می توان با یک برنامه ریزی دقیق و منظم مسیر زندگی را از حالت رکود و یکنواختی نجات داد. به عنوان مثال می توانید برای مقابله با ایجاد احساس کم توجهی و قدر ناشناسی همسر خود ، محسنات او را در نظر داشته و یا حتی بر روی کاغذی یادداشت و در جایی از خانه نصب کنید و به مرور آن بپردازید. از طرف دیگر می توانید هر روز با خود صحبت کنید و افکاری چون خوشی ، نیرومندی و آرامش را به مغز خود راه داده و اجازه ندهید یکنواختی و کسالت ، غبار غم را بر زندگی شما بیفشاند.

با سلام من همه چیز و غیر واقعی می بینم همه ی انسان ها احساس روح شون میکنم مرگ برایم عجیب شده میترسم از مرگ عزیزانم
سلام
اگر مصرف مواد دلیل بر غیر واقعی دیدن همه چیز نباشد می توان از وجود مشکل روان شناختی خاصی باشد. چون وسواس های فکری یا موارد دیگر مانند ترس از مرگ عزیزان نیز می تواند وسواس فکری باشد.